اشعار زیبا از جمله سرگرمیهایی هستند که میتوانید برای نوازش روحیه خود از آنها استفاده کنید. در این حالت شما میتوانید با مطالعه آنها، از این متون زیبا در فرهنگ غنی فارسی لذت ببرید و خود را در دریای بیگران اندیشه و افکار بزرگان این سرزمین غرق کنید. در ادامه میخواهیم به بهترین ابیات از بزرگان ایران زمین همانند مولانا، حافظ، سعدی و نیز در رابطه با موضوعات دیگر از جمله زندگی، عشق، وطن و غیره بپردازیم.
اشعار زیبا در مورد زندگی حال ابتدای این مقاله زیبا را با اشعاری در مورد زندگی شروع میکنیم که شاید این ابیات بتواند تلنگری بر شما بوده و زندگی را درنظر شما زیباتر کند. این موارد عبارتند از:
اشعار زیبا کوتاه در ادامه میخواهیم به چند مورد از اشعار زیبا اما کوتاه بپردازیم که به شما کمک میکند تا بتوانید از آنها در پیامکها، سخنرانیها، نامهها و مواردی که دوست دارید کلام خود را موثرتر بسازید استفاده نمایید.
ز تمام بودنیها، تو همین از آن من باش، که به غیر با تو بودن، دلم آرزو ندارد.
اشعار زیبا مولانا مولانا که به نامهای بسیاری از جمله مولوی و رومی هم معروف است، شاعری از ایران کهن است که در سالهای 586 – 652 شمسی میزیسته است. این هنرمند توانا که اکنون مزار آن در قونیه ترکیه قرار دارد، افتخاری است که همه تاجیکان، ایرانیان، افغانها و ترکیهایها و حتی یونانیان به آن میبالند. جالب است بدانید که ترجمه سرودههای این هنرمند در آمریکا به عنوان محبوبترین و پرفروشترین شناخته شده است. حال در مورد برخی از اشعار زیبای این فرهیخته بزرگ باید گفت:
ای در دل من میل و تمنا همه تو، وندر سـر من مایه سودا همه تو،
هرچنـــــد به روزگار مینگرم، امروز هـمه تویی و فردا همه تو.
اشعار زیبا حافظ یکی دیگر از شاعران توانای ایرانی، حافظ شیرازی است که به غزلسرای بزرگ و از خداوندان شعر و ادب پارسی شناخته میشود. او در سال 726 قمری در شیراز ایران متولد و در همان شهر در سال 792 درگذشت. این هنرمند را میتوان از جمله اثرگذارترین ادیبان زبان فارسی درنظر گرفت.
اشعار زیبا سعدی سعدی یکی دیگر از شاعران شیرازی است که به او استاد سخن یا شیخ اجل هم گفته میشود. این هنرمند در 589 خورشیدی متولد شده و در سال 670 درگذشت. در ادامه برخی از شعرهای زیبا این هنرمند را میگوییم که عبارتند از:
خوشتر از دوران عشق ایام نیست، بامداد عاشقان را شام نیست.
اشعار زیبا برای دکلمه دکلمه یکی از فعالیتهایی است که در آن نثر ادبی با صدایی بلند و آهنگ خوانده میشود. این نوع فعالیت را میتوان برای القا کردن محتوا دانست که میتواند در لحظه بر گوینده نیز الهام شده و قواعد و ساختار خاصی ندارد. دکلمه در لغت به معنای اجرای یک قطعه است که میتواند همراه با آهنگ و زست و آوای مناسب انجام شود. چند نمونه از این الفاظ را میتوان در ادامه مثال زد که عبارتند از:
ما تماشاچیانی هستیم، که پشت دربهای بسته ماندهایم. دیر آمدیم، خیلی دیر، پس به ناچار، حدس میزنیم، شرط میبندیم شک میکنیم، و آن سوتر، در صحنه زندگی، بازی به گونهای دیگر در جریان است.
اشعار زیبا برای شروع سخنرانی یکی از ترفندهایی که غالب سخنرانها برای جذابتر کردن و جلب نظر شنوندگان انجام میدهند، بیان کردن اشعار زیبا، سخنان به زبان خارجی، شوخیهای کوتاه و غیره است. در رابطه با اشعار زیبا و کوتاهی که میتوان برای شروع سخنرانی درنظر گرفت، باید گفت:
به نام خداوند جان آفرین، حکیم سخن در زبان آفرین
به نام آنکه جان را زندگی داد، طبیعت را به جانْ پایندگی داد
چون شبان بی ستاره، قلب من تنهاست، تا ندانند از چه میسوزم من، از نخوت زبانم در دهان بستهست، راه من پیداست، پای من خستهست، پهلوانی خسته را مانم، که می گوید سرود کهنهی فتحی قدیمی را.
اشعار زیبا در مورد وطن وطن پرستی یکی از عناصر اصلی در داشتن غیرت و عرق ملی است که همواره توسط شاعران مورد ستایش بوده است. در ادامه میخواهیم چند مورد از ابیات زیبا که در این زمینه بیان شده است را با هم مرور کنیم.
اشعار زیبای شاملو احمد شاملو که در شعر ما آن را با عناوینی مانند الف. بامداد و نیز الف. صبح میشناسیم، یکی از هنرمندان قدیمی ایران است که در سال 1304 متولد و پس از 75 سال درگذشت. این هنرمند به خاطر سرودن اشعار معاصر فارسی که یک نوآوری در زمان خود بود، معروف شد. شعر سپید همان شعری است که وسط این هنرمند پدید آمد. او در سال 1325 پس از ملاقات با نیما یوشیج، به سبک شعر او نیز رو آورد. در ادامه برخی از اشعار زیبا از این هنرمند را بیان میکنیم.
اشعار زیبای روسی روسیه نیز همانند بسیاری از کشورها از شاعران و هنرمندان بسیاری به خصوص در سبک کلاسیک بهره برده است که میتوان از جمله آنها به الکساندر سرگویچ پوشکین، بوریس لئویدوویچ پاسترناک، ایوان الکسوپچ بونین، الکساندر کوشنر، میخائیل یوریچ لر مانتوف و غیره اشاره کرد. در ادامه به برخی از اشعار زیبای روسی میپردازیم که عبارتند از:
«Я буду любить тебя всё лето», — это звучит куда убедительней, чем «всю жизнь» и — главное — куда дольше!
Не отрекаются любя Не отрекаются любя. Ведь жизнь кончается не завтра. Я перестану ждать тебя, а ты придешь совсем внезапно. А ты придешь, когда темно, когда в стекло ударит вьюга, когда припомнишь, как давно не согревали мы друг друга. И так захочешь теплоты, не полюбившейся когда-то, что переждать не сможешь ты трех человек у автомата. И будет, как назло, ползти трамвай, метро, не знаю что там. И вьюга заметет пути на дальних подступах к воротам… А в доме будет грусть и тишь, хрип счетчика и шорох книжки, когда ты в двери постучишь, взбежав наверх без передышки. За это можно все отдать, и до того я в это верю, что трудно мне тебя не ждать, весь день не отходя от двери
عشق، انکار شدنی نیست، عشق، انکارشدنی نیست. گرچه با پایان زندگی، فرداهایی جریان دارند. آنگاه که دیگر، نمیتوانم به انتظار تو بمانم، و تو ناگهان، تمام عیار فرا میرسی. و سرک میکشی به همهی جاهای تاریک، آنجا که برشیشهها بوران برف برخورد میکند، آنجا که انتظاری یک ساله، یک قرن میشود. آنجا که من و دوستانم گرمایی نداریم، و تو به دنبال حرارت میگردی، زین پس دیگر به جایی علاقهای نخواهم داشت، چنین صبری برازندهی تو نیست، ما سه انسان ماشین زدهایم. و باز خواهد ماند، به رغم همه چیز، میخزد میان تراموآ، مترو، و به چیزی دیگر و از قبل نمیاندیشد. و بوران در مسیر رفت و برگشت، به شیشهها اصابت میکند، و بر مسیرهای دوردست، که به تعقیب ما میآیند. و برای خانهای که دیگر، غمگین و ساکت خواهد ماند. و سروصداها، و سروصداهای کتابها از شمار میافتند. جایی که تو پشت درب آن، شکوههایت را شروع میکنی، از سیر تا پیاز میگویی و، فرصتی به من نخواهی داد، و برای این ممکن است، همه چیز را از دست بدهی، و قبل از همهی آن ها، من را و همه ی باورها را، و دیگر دشوار است برای من، که تو شکیبایی نداری، و همه ی روزها، از لابه لای در عزیمت میکنند.
بهترین اشعار فارسی استفاده از ابیات و بهرهمندی از قدرت اشعار میتواند هم نفوذ سخن و هم جایگاه شما را در سخنوری بالاتر از دیگران ببرد. از این رو بهتر است همیشه تکه اشعار زیبا را از فرهنگ غنی خود مشاهده کنید که برخی از آنها را در ادامه آوردهایم:
از جام و حباب آب وش مینوش چو عارفانه و می پوش
گویی چه کنم چه چاره سازم در راه خدا به جان همی کوش
فردا باید بروم، تکلیف بوسههایم را روشن کنم، بروم و عطرهای جا مانده روی پیراهنش، شاخه گل خشک شده اولین دیدار، و رد انگشتانش بر شقیقهام را، به باد گرم شهریور بسپارم، و برگردم.
چه روزهای دشواری، گرمم نمیکند هیچ آتشی، لبخند نمیزند آفتابی به من، همه چیز تهیست، سرد و ستمگرست. و ستارگان روشن دوست داشتنی هم، نگاه میکنند غمگنانه به من، از وقتی که دریافتهام در قلب، عشق را هم پایانیست.
تو را، عاشقانهتر دوست خواهم داشت، چه بمیرم، چه بمانم، قلب تو آشیانه من است، و قلب من باغ و بهار تو. مرا چهار کبوتر است، چهار کبوتر کوچک، قلب من آشیانه توست، و قلب تو باغ و بهاران من.